کار و فعالیت
اگر طبابت باشد، اما پرستارى نباشد، طبابت هم نخواهد توانست علاج بیمارى بیمار را بکند. بخش مهمى از بهبود حال بیماران ما، مرهون دست نوازشگر پرستاران است.
این حرفهى پرستارى، ترکیب عجیبى است ... از یک سو، ترکیبى است از رحمت و عطوفت و مهربانى و مراقبت، و از سوى دیگر، دانش و معرفت و تجربه و مهارت.
پرستاران شایستهى احترام، تجلیل و ستایش از طرف مردم ومسئولینهستند.
پرستارى حرفهى شریف و ارزشمندى است که کمتر به مقام معنوى و قداست والاى آن توجه شده است.
در روز ولادت زینب کبرى (سلاماللَّهعلیها) جا دارد که روز پرستار را گرامى بداریم.
عزیزان من! این موقعیت را قدر بدانید، این خدمتگزارى را بزرگ بشمارید، از خدا به خاطر آن سپاسگزارى کنید که شما را به این کار مهم موفق کرده است و آن را هر چه مىتوانید، بهتر انجام بدهید.
لازم مىدانم که از همهى پرستاران سراسر کشور صمیمانه تشکر کنم.
من این میلاد مسعود را ... و بخصوص این روز را - که روز پرستار نامگذارى شده است - به همهى پرستاران کشور، که قشر زحمتکش و ارزشمندى هستند، ... تبریک عرض مىکنم.
نقش پرستار، چه قدر نقش پُربها و پُراثرى است.
پزشک
اگر احساس تعهد به علم، انسان و انسانیت نبود، بلاشک امروز پیشرفتهایى که شما در پزشکى ملاحظه مىکنید، کشف و حاصل نشده بود؛ این را قدر بدانید. این احساس تعهد، خیلى ارزشمند است.
پزشکان ما در بخشى از کشور متراکمند؛ خیلى از جاها حقیقتاً دچار کمبود پزشک یا لااقل پزشک متخصص هستند؛ براى این باید فکرى کرد.
نظام پزشکى باید مأمن پزشکان باشد؛ لیکن بیش از آن باید مأمن آبروى پزشکى باشد.
معلم
احترام به استاد، احترام به علم است.
امروز همه باید تکریم به معلمان را، در فضاى فرهنگى جامعه و در ذهن مردم بیش از پیش تشدید کنند.
این معلمان چهقدر عزیزند! این شغل معلمى چهقدر ارزشمند است! این مرتبهى تعلیم چه قدر والا و بلند است، که همهى انسانهاى فرزانه، انسانهاى بزرگ و برجسته، هرجایى که باشند، خود را پروردهى دست معلم مىدانند و سایهى معلم را بر سر خودشان حس مىکنند!
تکریم نسبت به معلم و بزرگداشت او به معناى واقعى کلمه، آثار بسیار مثبتى را در فرهنگ جامعه و تعلیم و تربیت باقى مىگذارد.
شما معلمان و مربیان و نسل جوان هستید که فردا را مىسازید و استکبار جهانى را مأیوس مىکنید و نقطهى امید روشن را ... در دل مستضعفان عالم زنده نگه مىدارید.
شما معلمان هستید که فردا را مىسازید.
معلم با آموختن به یک انسان کلید بهرهبردارى از گنجینهیى تمام نشدنى را به او مىدهد.
معلم متحول کنندهى جان لایعلم انسانها به روان عالم است.
نقش معلم و مربى در جامعهى ما، نقش تراز اول است.
صیادى
استحصال از دریا یک کار مفید، کار تولیدى و خدمت به مردم است.
مسئولین باید امر صیادى را خیلى جدى بگیرند.
کارگر
استقلال ملت و کشور، به تلاش و زحمت کارگران بستگى دارد.
این کارى که شما [کارگران] براى توسعه و پیشرفت کشور مىکنید، این یک عبادت قطعى است.
شما کارگرها نقش مهمى در کشور دارید. بار اصلى تولید روى دوش شماست.
قشر عزیز کارگر مایهى افتخار ما و نظام جمهورى اسلامى است.
کارگران در دو جبههى کار و جنگ تلاش ارزندهیى از خود نشان دادند.
کارگر شأن معنوى و انسانى بالایى را در جامعه دارد.
همهى ذرات عالم کارگرند.
ارزش کارگر آنقدر والاست که پیغمبر دست او را بوسید.
کارمند
خیال نکنید بدون عشق و ایمان مىشود کارى کرد! این روح را تقویت کنید. اینکه من این قدر تکیه مىکنم که نیروهاى مؤمن و حزباللهى را در بخشهاى مختلف کار و تشکیلات دولتى بیاورید و به کار بگمارید، براى خاطر این است که نیروى مؤمن و دل مؤمن، این روح را تأمین خواهد کرد. به جسم اکتفا نکنید.
در گزینش افراد ملاحظه کنید، کسانى باشند که این خصوصیات را رعایت بکنند -هم جهات اسلامى، هم جهات انقلابى، هم جهات ارزشى را - تا کار، واقعاً چنان که باید و شاید، پیش برود و هیچ لنگى و مشکلى پیدا نکند و به ابتکار، میدان بدهید.
در محیط کار، سعى کنید از همهى توان و استعداد و ابتکار خودتان استفاده کنید.
ماهیت کارِ کارمند، خدمت است.
محیط کارمندى، محیط شرافت و پاکدامنى و محیط کار براى اسلام و مسلمین است.
نگذارید ساعتى از ساعات کار شما، به بطالت یا به کم کارى بگذرد.
اشتغال
الان مسئلهى اشتغال حقیقتاً جزو چند مسئلهى درجهى اول ماست.
امروز مسئلهى اشتغال در کشور ما یک مسئلهى بسیار مهم و اساسى است و اگر برنامهریزىِ خوب و کارآمد و عمل جدى دنبال این عنوان وجود داشته باشد، به وضوح مشکلات بتدریج کاهش پیدا خواهد کرد.
پرداختن به مسئلهى اشتغال و فعالیت تولیدى و مفید، وظیفهیى است که از معنا و مفهوم جمهورى اسلامى مىجوشد.
پرداختن به مسئلهى اشتغال یکى از مهمترین گرهگشاییها در کار مردم است و گرهگشایى، سیرهى علوى است.
محور همهى سیاستهاى کلان اجرایى باید ایجاد اشتغال در کل کشور باشد. معناى اشتغال این است که جوانِ مستعدِ آمادهى به کار، فرصت تلاش و فعالیت به دست بیاورد تا هم نیاز شخصى خود را از این راه برطرف کند و هم به پیشرفت و آبادانى کشور و رونق اقتصادى آن کمک کند
تعاون
من وقتى در وضع کشور خودمان نگاه مىکنم، مىبینم یکى از چیزهایى که مىتواند جلوى این بىعدالتى را به شکل منطقى و اصولى سد کند، همین کار تعاونى است.
تعاون در کشور ما مىتواند سرانگشت گرهگشایى باشد.
به نظر من، یکى از راهحلها و اساسىترین و منطقىترین و بنیادىترین کارهایى که مىتواند در این کشور براى استقرار عدالت انجام بگیرد، «تعاون» است.
همین تعاون مىتواند کشور را - بخصوص امروز - از لحاظ اقتصادى هم نجات بدهد.
من با مسئولان کشور، ... بارها این را تکرار کردهام و گفتهام که نقطهى بنبست شکنمان، عبارت است از ایجاد اشتغال، آن هم از منابع نو؛ و «تعاون» مىتواند یک بازوى قوى در این راه باشد.
کیفیت
دایم در فکر کیفیت دادن باشید.
محکمکارى و استحکام و بالا بردن کیفیت کار را مراقب باشید.
یک کار اساسى بایستى به بهترین کیفیتها عرضه شود، تا ماندگار باشد.
وجدان کارى
اگر ملتى داراى وجدان کار باشد، محصول کار او خوب خواهد شد.
تذکرى که مىخواستم عرض کنم این است که دو چیز را از آغاز سال شروع کنیم و به عنوان شعارى براى خودمان قرار بدهیم. آن دو چیز عبارت است از وجدان کار و انضباط اجتماعى که دو شاخص بسیار مهم است.
هر کس و در هر کجا که هستیم، وجدان کار را در کارى که به گردن گرفتیم و تعهد کردیم، رعایت کنیم.
نظم، برنامهریزى
خاصیت برنامهریزى خروج از روزمرگى است.
[نظم و انضباط] کشور و ملت ما را به شادابى خواهد رساند و کار آنها را پیش خواهد برد.
اعتیاد
دشمن براى تباه کردن و ضایع کردن نیروى کار، وارد میدان مىشود. چگونه؟ با دو عامل: عامل فساد اخلاقى و عامل اعتیاد.
فساد و اعتیاد و هرزگیهاى گوناگون بر اثر فقر پیش مىآیند.
امروز یکى از برنامههاى حتمى دشمنان در سرتاسر کشور این است که فساد و بیکارگى و تنبلى و اعتیاد را رواج بدهند.
جامعه
تمدن
ملت هوشمند، نجیب و شجاع ایران در تمدن امروز جهان نقش اساسى دارد.
جهانگرد
مىبینید که ما براى کار کردن، هنوز خیلى جا داریم. براى ابتکار، براى جمع کردن نیروهاى خوب و کارآمد و به کار گرفتن استعدادهاى درست، خیلى جا داریم. ... عین همین را حتى وزارت ارشاد و بخشهاى به حسب ظاهر غیر صنعتى و غیر تولیدى دارند. فرض کنید وزارت ارشاد، مسئلهى مسافر و جهانگرد و آمدن و رفتن و امثال اینها را دارد. کشورهایى در دنیا هستند که اصلاً از این طریق زندگى مىکنند؛ یعنى همین کارى را که ما با نفتمان مىکنیم، آنها با نمایش دادن مىکنند. ما چینىهاى ته صندوقمان را در مىآوریم؛ دانه دانه مىفروشیم و پولش را مىخوریم! آنها این چینىها را پشت ویترین مىگذارند؛ مردم مىآیند و تماشا مىکنند؛ همان پول را از این طریق به دست مىآورند.
وقتى ما به میراث فرهنگى رسیدیم، سرمایهیى مىشود که از آن در بخش گردشگرى سود و بهرهاش را مىبریم.
خدمت رسانى
اگر در مسایل رفاه زندگى عمومى و ایجاد تسهیلات و رفع مشکلات غرق شویم، به طورى که جهتگیریهاى انقلابى را به دست غفلت بسپریم، به ابهت و هیبتانقلاب ضربه زدهایم و جاذبهى آن را در دنیا مخدوش کردهایم و این، مطمئناً به کارایى ما ضربه خواهد زد. بنابراین، این دو در کنار هم مطرحند.
امروز در کشور، رقابت مشروع و مقبول از نظر مردم و ما، فقط رقابت براى خدمت کردن به مردم است.
انقلاب، زندگى و نشاط و ایمان مردم را به آنها برگرداند.
باید ترتیبى داده بشود و مکانیسمى به وجود بیاید که کارگزاران حکومتى، خودشان را به معناى حقیقى کلمه، خدام و خدمتگزاران مردم بدانند.
بزرگترین مبارزهى با امریکا، خدمت به این مردم است.
جمهورى اسلامى آن هندسهى معیوب را ندارد؛ بعکس، یک نوع حالت مرکزگریزى و دور از مرکزگرایى در طبیعت جمهورى اسلامى هست. ممکن است بهطور قهرى در مواردى از این طبیعت تخلف بشود؛ اما طبیعت دستگاه و برنامهریزى دستگاه، همان است. هنوز از پیروزى انقلاب دو ماه نگذشته بود که امامبزرگوار به بنده مأموریتى دادند و من را به بلوچستان فرستادند و گفتند چونشمانسبت به مسائل بلوچستان سابقه دارید، به آنجا بروید و به وضع محرومیت آن منطقه برسید؛ این اولین نشانهى یک حرکت بود؛ در حالى که امام بهبلوچستان نرفته بودند! این حالتى است که از طبیعت دستگاه مىجوشد. شما سراغ جاهاى محروم بروید.
جوانهاى عزیز و آحاد مردم کشورمان باید طعم شیرین خدمات دولتى را در کام خود حس کنند.
جهت کلى سیاستهاى ما، باید تأمین منافع طبقات محروم باشد.
حقیقتاً مردم ولىنعمت ما و کارگزاران این نظام هستند.
در مسایل داخلى تأمین عدالت اجتماعى و امنیت عمومى و رعایت طبقات ضعیف و محروم، یک رکن اصلى است.
علاج مشکلات ما در این است که سازندگى کشور را در کنار تأمین روحیهى انقلابى در مردم و حفظ همان صلابت و چهرهى باعظمت و هیبت انقلاب ببینیم. اگر به رفاه عمومى نیندیشیم و به سازندگى کشور فکر نکنیم، مطمئناً نظام جمهورى اسلامى نخواهد توانست الگو و تجربهى مطلوب را به دنیا ارایه بدهد.
فلسفهى وجود بنده و امثال بنده و دیگر مسئولان، خدمت است. ماها نوکر و خدمتگزار مردم هستیم؛ اعتبار و آبروى ما به این است؛ اسلام این را براى ما معین کرده است؛ ما حقى به گردن مردم نداریم؛ مردم به گردن ما حق دارند.
ما اصلاً براى خدمت به مردم آمدهایم. فلسفهى وجود ما خدمت به مردم است.
ما معتقدیم که در نظامى اسلامى و در جامعهیى که برکات و نعمات متعلق به همهى مردم است، چنانچه کسانى هستند که در محرومیت به سر مىبرند، مسلماً حق آنان تضییع شده و حقوقشان داده نشده است.
مسئولین تا نفس دارند باید به این مردم خدمت کنند. بایستى در بین مسئولین مسابقه خدمتگزارى و خدمترسانى به مردم برقرار باشد.
نهضت خدمترسانى به مردم یک مبارزه بزرگ و سنگین است.
هرکه مىخواهد با امریکا مبارزهى اساسى بکند، باید به این مردم خدمت کند.
همه مسئولان در سه قوه، باید نهضتى را براى خدمترسانى به مردم شروع کنند.
همه مسئولین باید در خدمت به مردم از یکدیگر سبقت بگیرند و یک نهضت خدمت به مردم راه بیندازند.
قانون
از خصوصیات امام تقید به قانون بود و اینکه کارى خلاف قانون انجام نگیرد.
حضرت امام مقید به قانون بودند.
قانون اساسى جمهورى اسلامى ایران که به حق از مجموعههاى کمنظیرى است که در دست ما قرار دارد و خیلى به آرمانهاى اسلامى ما نزدیک است، در نزد مردم ما قداست دارد.
قانون یعنى جادهیى که باز مىشود تا مسئولان اجرایى از آن جاده حرکت کنند و با تلاش خود گوشه و کنار و زوایاى کشور را آباد و اصلاح کنند. این جاده بازکنى به عهدهى قانون است و قانون را هم نمایندهى شما در مجلس وضع مىکند.
ملاک عدل و اقامهى آن، قانون است ... و ملاک قانون، شرع است.
یکى از شعارهاى بسیار خوب جناب آقاى خاتمى مسئلهى «قانونگرایى» بود.
[قانون اساسى] در سرنوشت رفاه و چگونگى زیست مردم از نقش مؤثرى برخوردار است. لذا باید سرلوحهى کردار قوهى مجریه و سایر قوا قرار گیرد.
مستضعفان، فقر، عدالت اجتماعى
امیدوارم خداى متعال توفیق دهد، تا بتوانیم در همین خط صحیح و درستى که بهاعتقاد ما همهى آرمانهاى انقلاب: رفع محرومیت و فقر، کمک به مستضعفان، زنده کردن و احیاى ارزشهاى اصیل اسلام ناب و ... با تداوم این خط تأمین مىشود، حرکت کنیم و انشاءاللَّه با تقویت و ترویج و توسعهى آن، به طرف اهداف مقدسمان پیش برویم.
این انقلاب و نظام مدیون پابرهنههاست.
حرکت به سمت گشودن گرههاى مردم و ایجاد یک زندگى سالم و مرفه وظیفهى اسلامى همه است.
خط انقلاب، خط دفاع از مظلومین و مستضعفان است.
راه ما، راه اسلامى است که مستضعفان و مظلومان را خوشحال مىکند.
رفاه مادّى، به معناى ترویج روحیهى مصرفگرایى نیست.
سیاست ادارهى کشور باید در جهت سود طبقات محروم و رفع محرومیت از آنها باشد.
عدالت اجتماعى، بدین معنى است که فاصلهى ژرف میان طبقات و برخورداریهاى نابحق و محرومیتها از میان برود.
عدالت، یعنى کمک به مردم محروم و ضعیف. عدالت، یعنى اینکه برنامهها و حرکت کلى کشور، در جهت تأمین زندگى مستضعفان باشد.
قشرهاى محروم و دورافتاده، روستائیان، عشایر و کسانى که مشکلات بیشترى دارند، نه تنها در بخشهاى اقتصادى بلکه در انواع و اقسام خدمات فرهنگى باید در اولویت قرار گیرند.
نیرویى که انقلاب و نظام را حفظ خواهد کرد، همین طبقات محروم جامعه هستند.
وظیفه داریم فقر و محرومیت را در کشور از بین ببریم و به زندگى این قشر بیشتر رسیدگى کنیم. این، وظیفهى ما و وصیت امام است.
مسکن
ما در این زمینهها - هم در مورد ازدواج جوانان، و هم در مورد لوازمى که ازدواج دارد - سفارشهاى زیادى هم به مسئولان دولتى کردهایم؛ از جمله مسئلهى مسکن، که من مدتهاست به وزارت مسکن سفارش کردهام. آنها دارند اقدامهایى هم مىکنند؛ ساخت مسکنهاى موقت اجارهیى، براى زوجهاى تازه ازدواج کرده. امیدواریم که این مقدمات فراهم بشود و انشاءاللَّه مشکل ازدواج به شکلى حل گردد.
ما هم همیشه این غصّه را در دل داریم که چرا مسئلهى مسکن در جمهورى اسلامى به معناى حقیقى حل نشده است. نمىخواهیم بگوییم که همهى خانوادهها یک مسکن ملکى داشته باشند. چون معلوم نیست داشتن مسکن ملکى، خیلى امتیاز باشد، بعضىها با مسکن اجارهیى، از جهات مختلف راحتتر و برایشان بهتر است. ترجیح مىدهند پول خانه را در کار دیگر بیندازند و خانه اجاره کنند. این گونه افرادى هستند، لکن آن افرادى که واقعاً مستضعف و محرومند، اجاره برایشان سنگین است، باید یک سرپناهى از خودشان داشته باشند.
من همیشه دنبال این بودهام و به مسئولان هم همیشه براى مسکن و وام و سایر نیازهاى زندگى جوانان سفارش کردهام. ما اینها را مفروض مىگیریم؛ اما مىخواهم بگویم که مسئولیت این کار در درجهى اول، مسئولیت خانوادگى و شخصى است.
ورزش
اگر بخواهید جسم را به قدرت، به زیبایى، به توانایى، به بروز قدرتها و استعدادهاى گوناگون برسانید، باید ورزش کنید.
اگر در یک جملهى کوتاه از من بپرسند که شما از جوان چه مىخواهید، خواهم گفت: تحصیل، تهذیب و ورزش.
طلبهها باید ورزش کنند؛ طلبهها باید کوهنوردى بروند.
کوهنوردى امتیازات برجسته و ممتازى دارد. مهمترینش همان عزم و ارادهى بین انسان و انگیزههاى درونى خود او است.
من مىخواهم ورزش جانبازان را هم، به طور مؤکّد متذکر شوم. البته، الحمدللَّه ورزش جانبازان خوب بود. الحمدللَّه در میدانها خوب بوده. همینطور که شما گفتید، در المپیک مدالها و افتخارات بیشتر و چهرههاى بهترى کسب کردند؛ اما بخصوص، روى اینها کار بکنید. علت آن هم این است که جانبازان، سابقهى جبهه دارند. اینها یک قهرمانى را انجام دادند، یعنى وضع جسمانى آنها، نشاندهندهى قهرمانى است. کارى است که کردند و یک پرونده، با اینها همراه است. بنابراین، اینها آنجا امتحان دادند؛ باز هم مىتوانند در میدانهاى ورزشى، انشاءاللَّه امتحان بدهند.
من ورزش را براى همه لازم مىدانم. [کوهنوردى] یک ورزش سنگین، خیلى باابهت و خوب است؛ بنابراین لازم است.
ورزش زنان، کار لازمى است. زنان هم نصف جمعیت کشورند؛ باید ورزش بکنند؛ اما محیط ورزش زنان، بایستى به گونهیى باشد که با حدود اسلامى، مطلقاً مساسى پیدا نکند.
ورزش کوهپیمایى و راهپیمایى در کوه کارى است که مىتواند عمومى، یعنى براى زن و مرد و بچه و بزرگ باشد؛ از همهى ورزشهاى دیگر هم کمخرجتر است.
ورزش، اطمینان و اعتماد نفس در انسان ایجاد مىکند. جوان را به خودش مطمئن و خاطر جمع مىکند. خاصیت طبیعى ورزش این است که آنها را از آن حالت خمود و رکود بیرون مىآورد.